به سویت ﺁمده ام

شرم زده و شرمسار

با دستانی که از خالی سرشارترند...!

ودلی که گرچه از بسیاری قصور

رویی برایش نمانده

ولی باز سرتاسرش سرشار از امید ﺁبرویی نزد توست...

ﺁری خداوند

من با دلم ﺁمده ام...

با همه ی ﺁنچه که موجودیتم را بر ﺁن نهادی

وتو پروردگارم...

چه مهربانی

و چه بی وصف مهربانی

که هرباره و هر بار خالی دستانم را

سیراب رحمتت می گردانی

و با همه ی رحمانیتت در میابیم

ای مهربانترین...